یا صاحب الزمان ادرکنی
کسی آرام می آید، نگاهش خیس عرفان است
قدمهایش پر از عرفان، دلش از جنس باران است
کسی فانوس بر دستش، به سان نور می آید
امید قلب ما روزی، ز راه دور می آید
گر صد عالمم بخشند بی مهدی نمی خواهم
کمـال آدمـم بخشنـد بی مهدی نمی خواهم
اگر بعد از هزاران سال مردن بر تن بی جان
مسیحایی دمم بخشند بی مهدی نمی خواهم
اگـر از تشنگـی آتـش برآیـد از نفسهـایم
به هر دم صد یمم بخشند بی مهدی نمی خواهم
گـر از تجلیـل بنشـاننـد بـر تخت سلیمان
هزاران خاتمم بخشند بی مهدی نمی خواهم
غـلام آستــان اهـل بیـت عصمتــم، آری
اگر جام جمم بخشند بی مهدی نمی خواهم
اگر هنگـام نــاداری بـه قـدر وسعت عالم
طلا و درهمم بخشند بی مهدی نمی خواهم
اگر با دست عیسی بـر تن مجروح از رأفت
سراپا مرهمم بخشند بی مهدی نمی خواهم
گـدای سامــرایم گــر هـزاران بـار آقایـی
به خلق عالمم بخشند بی مهدی نمی خواهم
اگر �میثم� هزاران حور و غلمان در جنان با هم
شراب دائمم بخشنـد، بی مهدی نمی خواهم