ماجراهای این روزای من و یکی یدونم
سلام خاله های مهربون
شرمنده که یه مدت نتونستم بیام پیشتون و از روزمرگی خودم و دخترم براتون بنویسم
سرمون خیلی شلوغ بود... براتون خلاصه وار میگم...
16 هفته یعنی 5 شهریور رفتم برای اندازه گیری دهانه رحم و چکاب که شکر خدا همه چیز روبراه بود... بهم اجازه مسافرت دادن که 12 شهریور با مامان اومدیم خونه خودم... همه چیز خوب بود ولی موعد تمدید خونه بود که من اصلا راضی به تمید نبودم که بابایی هم گفتن باید مقدمات اومدن دخترمونو فراهم کنیم پس یه خونه بزرگتر بگیریم... با مامانی کلی گشتیم تا بالاخره یه خونه خیلی شیک و بزرگ پیداکردیم این مدت سرم گرم چیدن و آماده کردن خونه جدیدمون بودم... 20 شهریور عروسی خواهر زاده شوهرم بود که از صبح سرگرم آرایشگاه و ... بودم عروسی خوبی بود ولی بدون بابایی زیاد خوش نگذشت
27 شهریور برای چکاب و تشکیل پرونده رفتم دکتر که گفت برای آنومالی و غربال 2 دیر شده و زود برو انجام بده سریع رفتم سونو بعدشم آزمایش که بلطف خدا هردو نرمال بود حال دختر گلمون خوب بود
برای 30 مهر که میشه 24 هفته سونوی تشخیص شکاف لب و کام باید انجام بدم ایشالا اونم خوبه
جونم براتون بگه از چند روز پیش شروع کردم به خرید برای دخترطلام
بزودی عکساشونو برا خاله ها میزارم البته کامل نیست ولی کم کم میخرم و برا شماهم میزارم ایشالا
راستی از هفته 20 کم کم حرکتای دخملمو حس میکنم البته بیشتر در حد وول خوردنه مخصوصا شبا بیشتره با همینم کلی عشق میکنم و روزی هزاربار خداروشکر میکنم الهی مامان دورش بگرده
خدایا بابت برکت زندگیم(دخترم) و شریک باوفام ازت ممنونم شکرررررررررررررررررت
اینم عکس جدید نخود باباش